۱۳۸۷ شهریور ۳۱, یکشنبه

شب قدر

شب قدر شده.
همه میگن قدر این شب رو بدونید.
که هزار و خورده ای سال قبل
قران توی این سال نازل شده و بعدا حضرت علی هم توی این شب رفته پیش خدا.
حالا اینکه این شب بلاخره مبارکه یا نا مبارک خوبه یا بد ما نفهمیدیم،تفاوتی هم ایجاد نمیکنه.
اما نمیدونم چرا نمیگن شب قدر،شبی نیست که آدم قدر خود نازنینش رو بدونه.یکمی به خودش نگاه کنه
ببینه جایی که توی زندگیش هست جای خوبیه؟
قدرش همینقدره؟ که روزگارش اینطوری بگذره؟
شب های مختلف میان و میرن.
مطمئنم هر شبی که قدر خودت و قدر کسایی که دوست دارند رو بدونی
ارزشش از هزار سال زندگی بیشتره.
اما داستان اینه که قرار نیست کسی اینجا قدر خودش رو بدونه.قراره هممون آدمهای بیشعوری باشیم که
نیاز به امر به معروف و نهی از منکر و گشت ارشاد داریم.
اما ما،این قرار رو بهم میزنیم.
حد اقل فردا رو هستم که قدر خود نازنینم و تک تک لحظه های زیبای زندگیم رو بدونم.
ازت نمیخوام قدر منو بدونی،ولی لطفا قدر خودت رو بدون.
song of the son-mike oldifeld

هیچ نظری موجود نیست: