۱۳۸۷ مهر ۳, چهارشنبه

شب قدر 2


با نبودنت
خواب را از چشمم میربایی.
سالهاست که ربوده ای.
خواب را از چشمم.
با چشمانت.

شبیست که تمامی ندارد امشب.
همه در راز و نیازند
با پروردگارشان.
تا صبح بیدارند و قدر میگزارند.
تو را چگونه قدر بگذارم.

نیستی ،ندیدمت.
کم کم از یاد برده ام صورتت را.
کم کم از یاد برده ام خنده ات را.
کم کم از یاد برده ام خنده ام را.

فاش میگویم
آهسته میخوانمت.
برگرد.
---------------------
این بلاگر هم سرویس چرتیه.هی خراب میشه.دار و دسته گوگل همشون اینطورن.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

بسیار عالی پیرمرد. دم شما گرم. ولی اگه فکر کردی با گفتن این که بلاگر هم مشکل داره، بتونی بری یه وبلاگ دیگه باز کنی، سخت در اشتباهی. مخص